“هوالمحبوب"
گاهی فکر می کنم دقیقا کجای زندگی هامون ایستادی
و با لبخند نگاهمون می کنی؟!
با وجود این همه مشکلات چرا کاری نمی کنی چرا دست
روی دست گذاشتی؟!
چرا مایی که با هر سازی که زدی رقصیدیم را آنقدر جلوی
بقیه ای که بخاطر با تو بودن و تو حزب تو بودن هزاربار
توهین و حرف شنیدیم را انقدر تنها گذاشتی. . .
دوست دارم همین دقیقه کافر بشم، شاید شاید حداقل
يه گوشه ی نگاهی بکنی.
دوست خیلی مشکل داره خیلی وقتی دیروز باهام حرف
زد دلم براش خیلی سوخت، تو از تک تک لحظات زندگیش
خبر داری از تک تکشون پس کی میخوای طعم آرامش را
زیر زبان ما بیاری دقیقا کجا خطا کردیم که انقدر از
گرداندن ما تو مشکلات لذت میبری!؟
دیروز آنهمه حرف زدم براش در آخر دیگر جمله ای جز
خر ما از کره گی دم نداشت پیدا نکردم و عجیب هم هر
دو مونو آروم کرد :(
الهی شکر،
خدایا برای کارهایی که میتونستیم انجام بدیم و نداديم
حالی عطا فرما بس غیره منتظره :)