آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(6)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
6 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)

نظر از: ... [عضو] 

...
5 stars

حالا کجاست این امام زاده؟
حاجت هم داده تا حالا؟:)
شاید یه بار امتحان کردنش ضرر نداشته باشه:))))))

1397/03/17 @ 13:19

پاسخ از: . . . ماریا . . . [عضو] 

5 stars

اگه اشتباه نکنم اطراف گیلانه… بهش امامزاده غلتان هم می گن (خنده)
نمی دونم والله، من ترجیح میدم حاجت نگیرم تا اینکه دراز بکشم زمین قل بخورم تا در امامزاده!

1397/03/17 @ 13:24

نظر از: آرامـــ [عضو] 

5 stars

من چند سال پیش دیدم
شوهرخواهرم رفته بود اونجا
تو خوبه تو خونه میخندی
اون جلوی اون همه مردم زده بود زیر خنده و قهقهه
همش بهش میگفتیم تو چجوری از دستشون قسر در رفتی

1397/03/17 @ 12:51

پاسخ از: . . . ماریا . . . [عضو] 

5 stars

هاهاهاها دمِ همسرِ خواهر گــرم. فکر کنم اگه اونجا بودم اصلا نمی شد صدای بلند خندیدنم را کنترل کرد…

1397/03/17 @ 13:25

نظر از: ریاحی [عضو] 

5 stars

خیلی باحال بود

1397/03/16 @ 22:50

پاسخ از: . . . ماریا . . . [عضو] 

5 stars

من مُردم از بس که براش خندیدم!

1397/03/16 @ 23:24


فرم در حال بارگذاری ...

 
"هوالمحبوب"
فقط یک قلم می تواند تمام تراوشات ذهن آدمی را به نمایش بگذارد . . . من جوهر قلمم را خرج اینجا می کنم باشد که رستگار شوم :) ***************************************** آمدم برای نام و نان بنویسم . . . دیدم قلم پاکتر و با ارزش تر از آن است که به نان و نام فروخته شود . ”از نان به قلم رسیدم ، شدم از نون تا قلم" ***************************************** " کپی برداری بدون اجازه نویسنده و ذکر منبع جایز نیست !" **************************************** ((توضیحات: به غیر از دست خط، همه ی نوشته های این وبلاگ متعلق به نویسنده وبلاگ می باشد. در صورت ثبت متنی نام نویسنده حتما قید خواهد شد.)) *********************************** ارتباط با من: aznoon.ta.ghalam@gmail.com
دربِ دیگرِ وبلاگ
شمارنده