نظر از: مهدی [عضو]

مهدی

حالی که بعد خوندن من او و کوری و اتاق ورونیکا داشتم

1396/05/20 @ 22:05

پاسخ از: . . . ماریا . . . [عضو] 

عه ! اتفاقا این کتابی که بهشون داده بودم منِ او بود ! منِ او خیلی وقتی تموم
شد حالم را دگرگون کرد مجبور شدم گریه کنم تا سبک بشم .
ارمیا و قیدار را بردم براش :) اون دو تا دیگه که نوشتید را نخوندم راستش رمان های خارجی را خیلی دوست ندارم نمیتونم باهاشون ارتباط برقرار کنم البته مقصرش خودمم که یکبار کور کورانه یکی انتخاب کردم که ترجمه اش ضعیف بود بعد از اون هیچوقت تجربه اش نکردم .

1396/05/20 @ 22:13


فرم در حال بارگذاری ...

 
"هوالمحبوب"
فقط یک قلم می تواند تمام تراوشات ذهن آدمی را به نمایش بگذارد . . . من جوهر قلمم را خرج اینجا می کنم باشد که رستگار شوم :) ***************************************** آمدم برای نام و نان بنویسم . . . دیدم قلم پاکتر و با ارزش تر از آن است که به نان و نام فروخته شود . ”از نان به قلم رسیدم ، شدم از نون تا قلم" ***************************************** " کپی برداری بدون اجازه نویسنده و ذکر منبع جایز نیست !" **************************************** ((توضیحات: به غیر از دست خط، همه ی نوشته های این وبلاگ متعلق به نویسنده وبلاگ می باشد. در صورت ثبت متنی نام نویسنده حتما قید خواهد شد.)) *********************************** ارتباط با من: aznoon.ta.ghalam@gmail.com
دربِ دیگرِ وبلاگ
شمارنده