آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(3)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
3 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)

نظر از: تســـنیم [عضو] 

تســـنیم
5 stars

فقط کلی به عنوانت خندیدم …خواهر شوور
منم بعضی وقت ها که ی مادر شوهر قربون صدقه عروسش میره خنده ام می گیره و نمی تونم جلوی خنده ام رابگیرم ، حالا چرا ؟ نمی دونم ،شاید این رشته سر دراز داشته باشه !!!!!!

1397/04/21 @ 10:47

پاسخ از: . . . ماریا . . . [عضو] 

5 stars

نه انصافا مامان من کبریت بی خطره! اصلا کاری با عروس نداره. فقط کلا موقع قربون صدقه رفتن به قول تو آدم خنده اش میگیره نمیدونم جریان چیه!

1397/04/21 @ 12:52

پاسخ از: تســـنیم [عضو] 

تســـنیم
5 stars

من اصلأ منظورم به مادر شما نبود ، چون دیدم مادرشوهری را که کاری به عروس نداره …
بعضی وقت ها افرادی را می بینم که جلوی طرف قربون صدقه میره ولی پشت سر عروش با دخترا بد و بیراه میگه .من حتی ی بار بهش گفتم چرا اینجوری هستی ،ولی اون نظرش اینه که آدم باید بتونه تو موقعیتهای مختلف عکس العمل خاص اون موقعیت ها را از خودش بروز بده ..

1397/04/21 @ 23:05

پاسخ از: . . . ماریا . . . [عضو] 

آره متوجه ام صرفا خواستم نگاه بد ِخودم را از مادر تبرئه کنم.

1397/04/22 @ 23:30


فرم در حال بارگذاری ...

 
"هوالمحبوب"
فقط یک قلم می تواند تمام تراوشات ذهن آدمی را به نمایش بگذارد . . . من جوهر قلمم را خرج اینجا می کنم باشد که رستگار شوم :) ***************************************** آمدم برای نام و نان بنویسم . . . دیدم قلم پاکتر و با ارزش تر از آن است که به نان و نام فروخته شود . ”از نان به قلم رسیدم ، شدم از نون تا قلم" ***************************************** " کپی برداری بدون اجازه نویسنده و ذکر منبع جایز نیست !" **************************************** ((توضیحات: به غیر از دست خط، همه ی نوشته های این وبلاگ متعلق به نویسنده وبلاگ می باشد. در صورت ثبت متنی نام نویسنده حتما قید خواهد شد.)) *********************************** ارتباط با من: aznoon.ta.ghalam@gmail.com
دربِ دیگرِ وبلاگ
شمارنده