آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(0)
4 ستاره:
 
(1)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
4.0 stars
(4.0)

نظر از: یا کاشف الکروب [عضو] 

4 stars

با سلام و احترام موفق باشید. به وبلاگ من هم نگاهی بیندازید انتقادات شما و پیشنهادات را می پذیرم.

1398/05/22 @ 18:34

نظر از: آبی عمیق [بازدید کننده] 

آبی عمیق

کافه پیانو رو گمونم نوزده، بیست ساله بودم که خوندم.
بعد تو اون سن همش فکر می کردم چطور ممکنه آدم یکی رو دوست داشته باشه ولی نخواد باهاش زندگی کنه؟!! که چی مثلا؟!
بعد یه روز یکی از دوستان وقتی ازدواج کرد با کسی که دوستش داشت، گفت همش می ترسیدم از روزی که نتونیم با هم زندگی کنیم…
گفتم چرا، جفتتون که خوبید؟
گفت لزوما هر دو آدم خوب در کنارهم نمی تونن زندگی کنن!!
دوست گرامی این کتاب رو نخونده بود و نخونده. اما الان واقعا می فهمم که هر دو آدم خوب قرار نیست که بتونن با هم زندگی کنن!! ما داریم اونا رو از بیرون تماشا می کنیم :)

1398/05/16 @ 00:26

پاسخ از: . . . ماریا . . . [عضو] 

آدم هرچقدر جلوتر که ميره بیشتر متوجه ميشه که خیلی چیزها هستن که با دوست داشتن کنار نمیان!

1398/05/20 @ 19:39


فرم در حال بارگذاری ...

 
"هوالمحبوب"
فقط یک قلم می تواند تمام تراوشات ذهن آدمی را به نمایش بگذارد . . . من جوهر قلمم را خرج اینجا می کنم باشد که رستگار شوم :) ***************************************** آمدم برای نام و نان بنویسم . . . دیدم قلم پاکتر و با ارزش تر از آن است که به نان و نام فروخته شود . ”از نان به قلم رسیدم ، شدم از نون تا قلم" ***************************************** " کپی برداری بدون اجازه نویسنده و ذکر منبع جایز نیست !" **************************************** ((توضیحات: به غیر از دست خط، همه ی نوشته های این وبلاگ متعلق به نویسنده وبلاگ می باشد. در صورت ثبت متنی نام نویسنده حتما قید خواهد شد.)) *********************************** ارتباط با من: aznoon.ta.ghalam@gmail.com
دربِ دیگرِ وبلاگ
شمارنده