“هوالمحبوب”
از دیروز که اینجاست هروقت خواب رفت تلفن ش زنگ خورد. هر یک ساعت از خواب
پرید و به تلفن های حال و احوال پرسی بقیه جواب داد.
یعنی شما خیال کنید به تعداد نفرات یک خانواده و یا یک خاندان تلفن آدمِ مریض
زنگ بخوره! حالا درسته نیت همه جویای حال شدن و احول پرسیه. ولی حقیقتا باید
اعتراف کنم من همیشه از این مدل زنگ ها متنفرم! یعنی از اینکه زنگ بزنم و حال
بپرسم متنفرم. مگه اینکه با طرف مقابل خیلی راحت باشم و شناخت داشته باشم نسبت
بهش. در غیر این صورت یک تماس ساده معادل جان دادن من روی چوبه داره!
همیشه هم به این فکر می کنم نکنه خواب باشه، نکنه حال روحیش خوب نباشه، نکنه
الان حوصله ی جواب دادن نداشته باشه و…
+ ایضا از تماس تلفنی و تسلیت گفتن هم متنفرم.