“هوالرزاق” مادرم می گفت قدیمی ها معتقدن بعضی درخت ها رزق آدم های خاصی هستن. برای مثال از خانمی گفت که هم محله ای شون بود و یه درخت سیب توی حیاط خونه ش داشت. وقتی درخت سیب به بار می نشست، سیب هارو می چید، می نشست جلوی در خونه ش و به هر… بیشتر »
آرشیو برای: "خرداد 1401"
“هوالمحبوب” باید بگم هیچوقت خودم رو مجبور به کاری که دوست ندارم نکردم و نخواهم کرد. برای همین شکر خدا در امر نه گفتن ید طویلی دارم. با وجود این الان سه ماهه که درگیر اصلاح چندتا مقاله م تا به پژوهش تحویل بدم و جشنواره علمی فرستاده بشه.… بیشتر »
“هوالخالق” اطراف خونه پر از درخت های بلنده، درخت هایی که آغوششون همیشه برای پرنده ها بازه. هر روز صبح تا ساعاتی از ظهر پرنده هایی که صدای قشنگی دارن روی شاخه ها می شینن و شروع می کنند به آواز خواندن. در طول روز حداقل یکبار حواسم پرت… بیشتر »
“هوالمحبوب” چشمام پر شده بود و با جمله ی: خدایا من به این تحول بزرگ احتیاج دارم. اشک شد ریخت پایین.. + من نیاز دارم به رحمت بی کرانت. نیاز دارم به محبتت خدا. برسون. بیشتر »
“هوالمحبوب” رفتم سر خاک عمه سلماء. باورش هنوز برام سخته، و اگه خواهر و برادرم نبودن، به هق هق میفتادم. مثل کسی که تازه عزیز از دست داده. + … بیشتر »