“هوالمحبوب” برای روز مادر تصمیم داشتم مادر رو بفرستم یه سفر تا نفسی تازه کنه، با پدر صحبت کردم ایشون هم رضایت دادن و در نتیجه روز سه شنبه راهیشون کردم سری به امام رضا بزنن و لیله الرغائب دعاگومون باشن :) رفتن شون همانا، اضطراب و نگرانی… بیشتر »
آرشیو برای: "بهمن 1400"
“هوالمحجوب” خیلی اوضاع قاراشمیش و مسخره شده. جوری که نمی دونی از وضعیت پیش آمده بخندی یا گریه کنی… + کلافه م و بی نهایت زندگیم افتاده روی بی نظمی… ++ جدیدا خیلی زیاد گوشی بدست میگیرم و احساس می کنم این زیاد داخل گوشی بودن… بیشتر »
“هوالمحبوب” بی دلیل بدون اینکه پشتوانه ی فکری داشته باشم، دستم رفت روی فالورهای پیجم و شروع کردم به ریموو کردن. با دیدن پروفایل های ناشناس و پیج هایی که گاها اسم شان هم عجیب و غریب بود بیشتر مصمم شدم به ریموو. چند روز بعد دوباره این… بیشتر »
“هوالمحجوب” اوایل وقتی عکس پروفایل ش رو می دیدم که پدرشه، با خودم می گفتم این دختر چقدر باباییه! راست ش تعجب می کردم، نه یکی بلکه چندین عکس روی پروفایلش بود که هر کدوم از اونها فقط پدرش رو به نمایش می گذاشت. ** سر یکی از کلاس ها گوشی… بیشتر »
“هوالمحجوب” اینکه هر نسل نسبت به نسل بعدیش غر داره ، نگرانشه و یا اصلا براش قابل درک نیست کاملا طبیعیه.هر دهه با تفاوت های مختلف از دهه های قبل رشد کرده و همین تفاوته که باعث میشه نسل قدیم این نگاه های منفی رو نسبت به نسل بعدی داشته… بیشتر »
“هوالمحبوب” پرس و جو از جزئیات زندگیم اونم با واسطه حالم را خیلی بد می کنه. کاش اگه سوالی داشتن از خودم بپرسن نه کس دیگه. بیشتر »