علیک سلام :)
“گفته بودید که متن های من خیلی ریزه و شخصیتم را نشون میده، همینطور که با خوندن چند
متن متوجه شدید که خانواده و دوستان من چطور هستن! “ عزیزم- احتمال خیلی زیاد میدم
که شما خانمی- هر نوشته ای در هرصورت شخصیت آدم را نشون میده. اصلا شما بخوای نخوای
همه ی نوشته ها نشان از اعتقادات و رفتار و شخصیت آدم هاست پس من نمیتونم طوری
بنویسم که کسی از شخصیت من پی نبره. مگر اینکه بخوام نویسندگی کنم و داستان و یا چیزی که
بر اثر خیال زاده شده باشه را اینجا به تصویر بکشم. اینکه با چند نوشته من خانواده و دوستان من
را فهمیدید چطور هستند خیلی بهتون تبریک میگم چون با چند نوشته تونستید شخصیت آنها را
بشناسید و این یعنی شما از منی که مدام با آنها در ارتباط هستم هم جلوترید!!!!! چون من هنور
آنها را نشناختم! هیچ نوشته ای نمی تواند حق مطلب را کامل ادا کنه! همه این جملات تنها بعدی را
منعکس می کنند.
“گفتید به نظرتون من ده الی 15 ساعت وقتم را اینجا می گذرونم و براساس آمار مطالب ماهانه این
را استخراج کردید که من در ماه حدود 80 الی 90 ساعت اینجام” باید بگم کاش قالبم این اختیار
را داشت که به جز تاریخ زمان انتشار مطالب را هم نشون میداد. نه عزیزِ من نهایت حضور من در
وبلاگ روزانه شاید به سه ساعت برسه. من همه مطالب را در یک زمانی که میام انتشار میدم نه به
صورت تک تک و ساعت های مختلف. اگر هم زمانی ساعت به ساعت انتشار دادم روزی بوده که
فقط به خودم اختصاص دادم و کارِ خاصی نداشتم. من هم مشغولیات خودم دارم و اینکه ده الی
پانزده ساعت در اینجا باشم واقعا کم عقلی به حساب میاد و من هم دلم نمیخواد کم عقل باشم!
دلیل اینکه مطالب زیاد گذاشته میشه هم قبلا گفتم من هرچیزی که از ذهنم میگذره را اینجا ثبت
می کنم. همین! محدودیت قائل شدن معادل با کشتن قلمم پس نیاز دارم که به صورت مداوم
بنویسم.
“گفتید یک شخصیت درونگرا هستم که هر وقت و بی وقت میام اینجا و خودم را خالی میکنم”
برداشتی که از این تعریف داشتم این بود که شما در مورد من یک شخصیت بیمار ساختید!
یعنی کسی که در دنیای واقعی پر از اشکالِ و جایی بهتر از مجازی برای تخلیه خودش نداره! نه
حقیقتا خالی از انصافه که انقدر من را بیکار و ضعیف تصور کنید. اگر شخصیت درونگرا را بشناسید
متوجه می شوید هیچ درونگرایی با نوشتن تخلیه نمیشه!این هم یک نکته از شخصیت های
درونگرا…
“گفتید مطالب عام به کنار و مطالب شخصی و خاطرات و ذهنیات به چه درد نمی خوره، نه به درد
دنیام و نه به درد آخرتم”. مطالب شخصی صرفا برای آرشیو خودم جمع آوری میشه، مثل همون
ساق و شلوار که فرمودید. اما در مورد خاطرات و ذهنیات. خاطرات و ذهنیات نکات خیلی زیادی
دارند بستگی داره شما چطور به آن نگاه کنید و این واقعا سلیقه ای هست. من خودم خاطرات
دیگران را باجان و دل می خونم چون همیشه به صورت ریز مطالبی به آدم میده. اگر آدم کم
حوصله ای هستید وارد این بخش از نوشته ها نشید. بعضی از خاطرات را هم من باز برای آرشیو
نگه میدارم. چون در اینده نیازمندش میشم.
“گفتید از وبلاگ برای همدردی دارم استفاده می کنم!”حقیقتا برای من جالبه که شما شخصیت من
را انقدر ضعیف میبینید که برای همدردی بخوام این محیط را ایجاد کنم. یک نگاه به نظرات من
بندازید. آیا واقعا کسی به صورت روشن هست که زیر پست من بنویسه آخی برات بمیرم!؟ من
هم پشتِ این مانیتور نیشم باز بشه که وای خدای من یکی برام دلسوزوند! نه! من آنقدر خلع
شخصیتی ندارم که بخوام همدردهام را از فضای مجازی پیدا کنم.
در مورد هدفمند نوشتن به فکرش هستم و تلاشم را می کنم اما سرم شلوغه و فکری ازاد ندارم.
“گفتید یک هفته اس که دارید اینجا را می خونید و دارید خسته می شید و دلتون می خواد برید
و دیگه اینجا نیاید” ببینید در نوار کناری وبلاگ من چند موضوع بندی هست. این موضوع بندی
زمانی فعالِ که ذهن ارامی داشته باشم.واقعا متاسفم که حضور شما مصادف شد با زمانی که حال
مساعدی ندارم و نوشته ها به خاطر این حال صرفا شخصی نوشت شدند.
“گفتید شخصیت من را جدی نمیبیند و من هربار میام اینجا در مورد بدی دیگران می نویسم!
خانمِ این وبلاگ جزئی از اعمال و رفتار و افکار من و مجازی نیست کاملا حقیقیِ.”
بین این دو جمله خیلی تضاد هست هدیه ی کوچک شما میگید شخصیت من را جدی نمیبیند
و بعد انتها قید می کنید که اعمال و رفتار و… در اینجا حقیقیه!!! بلاخره من باید بپذیرم شما
من را حقیقی میبیند یا مجازی. یعنی واقعا پیش خودتان فکر میکنید من نشستم فقط بدی
میبینم و میام اینجا اونها را می نویسم و تخلیه می کنم!!!!! اینجا من باید به شما بگم آخه
چـــــرا!!!!؟؟؟؟ چرا این برداشت را می کنید. چرا من باید بشینم و مدام بار منفی اطرافم را
ببینم و بیام اینجا توضیح بدم و حرصم را خالی کنم! ببینید این نگاه شماست و بهش حق میدم
چون کاملا نگاه ها متفاوته اما قضیه برداشت فرق داره. من اگر بدی نوشتم خوبی هم زیاد
نوشتم. باز هم تکرار میکنم من انقدر حقیر نیستم که بخوام هر ثانیه از این و اون بدی جمع
کنم و برای تخلیه اینجا بریزم. وبلاگ من سطل آشغال من نیست!
“گفتید خودم را گول نزنم و برم ازدواج کنم چون استعدادم تو اون موردِ دوستم زیادِ وگرنه میزنم
جاده خاکی!” یادمه خط اول نظرتون گفتید که من را نمیشناسید درسته؟! چطور انقدر راحت میگید
استعدادش را دارم. اصلا چطور به خودتون اجازه میدید که انقدر راحت من را متهم کنید!!!!؟؟؟؟
یادم نمیاد در اینجا حرفی از ارتباط با یک آقا زده باشم که استعدادم برای شما شکوفا شده باشه
انسان ممکن الخطاست من اگه خاطره دوستم را نوشتم برای سرزنش این نبود که چرا به این
راه رفته. همه توانایی رفتن در این راه را دارن چرا که انسان ذاتا کشش داره به جنس مخالف
اما اینکه انقدر زشت و گزنده این حرف را میزنید. در این مورد باید بگم فوق العاده برای شما
متاسفم. “خودم را ول کنم بدتر از آنها میزنم بغل!!!!؟؟؟” اگر قرار بود بزنم بغل همان دوران میزدم
خیالتان راحت چون به اندازه کافی هم ازادی و اختیار داشتم و هم امکاناتش. نه اینکه الان
بعد از دیدن خیلی چیزا و تجربیات مختلف بزنم بغل.
خب این جوابِ نظر شما که براساس یک هفته جمع آوری شده بود. می تونستم این نظر را
نادیده بگیرم و منتشر نکنم. اما به حرمت این یک هفته زمانی که صرف خواندن این وبلاگ
کردید نظر را به صورت کامل پاسخ دادم. فکری که به من القاء شد اینِ که شما هنوز با محیط
و انواع وبلاگ اخت نگرفتید. یا تازه وارد این محیط شدید و یا شاید هم تازه وبلاگنویس
شدید.یا اعتقادتون نسبت به یک وبلاگ زیادی کمال گرایانه است. بابت نظر شما سپاسگزارم…
امیدوارم جواب کامل همه آن نظر را داده باشم. اگر ذره ای فکر می کنید که اینجا براتون مفید
نیست بدون هیچ تعللی برید. همانطور که خیلی ها تفریحشون تلوزیون و … اس.
تفریح من هم وبلاگ و کتابِ… چیزِ پیچیده ای نیست! وبلاگ فضایی که آدم میتونه اعتقادات
و افکارش را منتشر کنه تا بی نهایت آدم ببیننش.و تمامِ این سازه هم با سلیقه ی نویسنده
وبلاگ پیش میره که در هر صورت خواننده خودش را پیدا می کنه.
موفق باشید :)
صفحات: 1· 2
سلام
داشتم ازت تعریف میکردم تایپشم کردم ولی بعلت اینکه خودتم میدونی تعریف کردن ضررش روی آدما بیشتره لذا پاکش کردم.ولی کلیتش اینه که “دمت گرم”
حالا چندتا نکته راجع به جوابات:
1-دمت گرم
2-نه اصلا حسادت نبود واقعا از سر دلسوزی بود
3-خب با جوابات خیلی از پرسش هام و برداشت هام ر ومتوجه شدم اشتباهه لذا معذرت خواهی می کنم.
4-خب یه فکری به حال مخاطبای جدید بیچاره بکن که خب چرا باید وقتی تو حالت تو یه هفته خوب نیست زرتی بیان و اون مطالب غمناکت رو بخونن! نمی دونم مثلا اونارو زمانبندی کن یا دقت کن که مثلا چند روز پست سر هم همش منفی نذاری
5-بازم میگم شما میتونی کمی تمرکز کنی و آموزشی بنویسی یا مثلا یه بخش این تیپی نمی دونم به هر اسمی ایجاد کنی عین اون مطالبی که برای ترتیب فرزند یا همون مطلبت راجع به هالیوود (که حال کردم باهاش) بنویسی. منظورم این بود که خب اینجا اگر 90 درصدش بشه ذهن و دل مشغولی ها و … اقلا 10 درصدشم یه بار آموزشی و ترویجی و اثرگذاری داشته باشه. الان خود من با اون جملت که گفتی اگه کسی میخواد خودشو بدبخت کنه بره فیلمهای هالیوود ببینه خیلی حال کردم و واقعا نقطه زده بودی آفرین:)
6-راجع به اون بخش ازدواجم چون بد نوشتم ناراحت شدی لذا ببخشید ولی میگم چون فکر میکردم شاید درای از روبیکاری زیاد اینجا مینویسی پیشنهاد دادم یه کم راحت بگیری قضیه ازد.اج رو و بری به سمت ازدواج و فرزند که بالاخره کلی از وقتتات پر بشه و تازه از اون بالاتر از نعمت و لذا داشتن بچه و شوهر کیف کنی مثل خود من:) شاید لذتش خیلی بالاتر از وبلاگ نویسی و کتاب خوندن و تلوزیون و … باشه. ولی بازم ببخشید که بد منتقل کردم
7- اگه بشه سعی میکنم چندباری در ماه بهت سر بزنم
8-تقریبا بیشتر پیش بینی هات هم که اون آخر نوشتی غلطه:)
به سلامت
هدیه کوچک (البته به قول شما:))