“هوالمحجوب”
راهی که ما انتخاب کردیم، فاکتورگیری هایی که ما انجام دادیم، اجازه غُر زدن از شرایطی
که در انتظارمون هست را نخواهد داد!
وقتی شوآف - نمایش- جای لذت ها را میگیره، معلومه که ارزش ها نابود می شن…
چندین ساعت وقت گذاشته میشه تا به بهترین شکل انواع اقسام خوراکی ها چیده بشن
که چی!؟ که به تعداد زیادی عکس منتهی و منتشر بشه تا کبری، صغری، اقدس و تعداد
کثیری از ملت شریف ایران بفهمن که wow تو چقدررر باسلیقه هستی، چقدررر دارا هستی
که همچین چیزایی برا خوردن داری…
بعد از اینهمه بدو بدو و ساعتی که صرف گرفتن عکس ها با ژست های مختلف میشه
همگی می پرن سر گوشی تا عکس های گرفته شده رو منتشر کنن تا مبادا خدایی نکرده
بقیه فکر کنن اینا یلدایی جشن نگرفتن! در آخر هم که حمله می کنن به میز یا کرسی ای
که خوراکی ها روش صف کشیدن و حین خوردن گوشی به دست در حال چک کردن
کامنت ها و قلب هایی که به سمت عکس هاشون روانه شده! - بماند که اینهمه انرژی
صرف کردن خودش کلی خستگی داره و اجازه ی لذت بردن خاص رو نمیده-
نه که سابقا خوردن مطرح نبودا! بود… خیلی هم بود. اما تا این اندازه پررنگ نبود. اصلِ
کاری دورهم بودنِ بود. بزرگتر مراسم می نشست و همه رو دور خودش جمع می کرد
روایت تعریف می کرد. داستان های ذهنشو نقل و نبات می کرد می ریخت تو گوشِ حضار
بعدشم صدا قهقهه و قاه قاه بود که از هر گوشه خونه می آمد…
دستی دستی داریم همه قشنگی هارو از خودمون دور می کنیم!
+ می دونید! همیشه ذهنم درگیرِ اینه اونایی که انقدر با ذهن بقیه بازی می کنن و با عکس
و متن هایی که چیزی جز نمایش نیست، واسه بقیه رُل بازی می کنن، عده زیادی هم باور
می کنن. زندگی آروم و راحتی دارن؟! یعنی ارزش داره اینهمه نگاه و خیلی وقت ها حسرت
برای زندگیت بخری… اصلا لذت داره؟!