“هوالقادر”
تصور کن در خانه ات
عده ای بیگانه اینور و آنور می روند
به اموالت صدمه می زنند
برای انجام کارهای شخصیشان دوست داشتنی های
تو را ویران می کنند و مدام می گویند که این جا برای ماست!
و تو آنقدر تلاش میکنی تا به حقت که همان خانه ات است
برسی که گاهی رمقی در تنت نمی ماند
بیگانه ها قوی تر از تو هستند
تو فریاد میزنی ولی کسی به فریادت پاسخی نمی دهد
بیگانه خوی وحشی اش را نشان می دهد
قطرات خونی در خانه ات نمایان می شود
شاید در این میان جنگ تو بیگانه ،عضوی از خانه
بدست بیگانه زخمی شود و یا کشته شود . . .
و تو حق اعتراض نخواهی داشت حتی اگر اعتراض هم
کنی کسی اعتراضت را قبول ندارد.
مدام در گلویت بغضی داری بغضی از مظلومیت
خودت و اهل خانه ات ،
در خانه خودت نه امنیت جانی خواهی داشت نه مالی
نه خواب آرام خواهی داشت و نه بیداری خوش
انگار که مدام در کابوس خواهی بود!
فرزندانت حقی از زندگی در خانه خودت نخواهند داشت
تو آزاد نخواهی بود تا آخر عمرت تضمینی هم به ازادی
فرزندانت نخواهد بود!
توصیفات خیلی غیر عقلانی است نه؟!
شاید در خود بگویی همچین چیزی امکان ندارد
پس قانون کجاست !؟
اما من میگویم این تنها یک صدم زندگی مردمانی
است که سالها به شوق رهایی نفس می کشند
و بار زیتون هایشان را با اهنگ آزادی حمل می کنند .
فلسطین از مرز مظلومیت گذشته است . . .