“هوالمحبوب"
در گروه دبیرستان سید از زیبا پرسید: دختر خاله من عروس شماست؟!
چند دقیقه نگذشته پیغام آمد: من همسر زیبا هستم پیغامتان را بهش میرسانم!!!!
همه بهتمان زد دیگر هیچکس هیچ حرفی نزد، فقط سید از همسر زیبا معذرت
خواهی کرد این معذرت خواهی هم قطعا از روی درک نکردن حضور او بود!
بعد هیچکس در گروه حرفی نزد.
داشتم به ساده لوحی خودم فکر میکردم!
من همیشه فکر میکردم زیبا اگر اسمش در تلگرام سیامک - نام همسرش- و
تصویرش هم آن است. پیش خودم فکر میکردم چقدر زیبا شوهر ذلیل است و
یا گاهی می گفتم حتما همسرش حساس است!
بعد از این پاسخگویی تازه دستگیرم شد اصلا این تلگرام برای همسرش است!
و اصلا دلیل اینکه زیبا خیلی در گروه فعالیت ندارد همین است!!!!! قطعا وقتی
همسرش در خانه حضور دارد جواب ما را می دهد.
بعد از این واقعه و شوک زدگی همه همکلاسی های دبیرستان از وجود یک
آقا آن هم آشنا!
چون سیامک در زمان دبیرستان با زیبا در ارتباط بود و همیشه او را در مسیر مدرسه
و مواقع خاص میدیدیم در واقع اصلا شاید او هم ما را یادش بود!
من و لورا سریع یک جلسه خصوصی با هم گذاشتیم و نرگس را که بانی تشکیل
گروه بود برای مواخذه فراخواندیم چندتا هم بارش کردیم.
چون اصلا ما شماره زیبا را نداشتيم و کسی که او را عضو کرده بود او بود.
باید حواسش به این موضوع می بود.
بعد از جلسه توجیهی، نرگس گروه را پاک کرد و از نو یک گروه دیگر ساخت
بدون حضور سیامک!
همه امان از اين موضوع ناراحت بودیم! چه حرفهایی که نزده بودیم.
خودِ من وقتی حوصله تایپ نداشتم برای جواب دادن صدا میفرستادم!
و چه حرفهااااااییییی که نزدم!!!!!!!!!!!
هر از چندگاهی برای شوخی گاهی فارسیِ قاطی لهجه ترکی که عادت دوره
دبيرستان بود حرف میزدیم و میخندیدیم! حتی صدای خنده هايمان را هم
میفرستادیم :/
حالا که گروه پاکسازی شده، تا شروع به حرف زدن میکنیم وسط حرفهایمان
با شوخی می گویم: جای سیامک خالی!!!!
پ.ن: واقعا وحشتناک است کلی حرف بزنی و ندانی که لابلاي این حرفهای
خانمانه یک آقا در حال نظارت است!!!!!
کاش خانم ها یک خورده شعور داشته باشن در این مورد!