“هوالمحجوب”
خدایا چنان کن سرانجام کار، تو خشنود باشی و ما رستگار…
+ افسارگسیخته م، کنترلم را بدست بگیر..
++ هیچوقت فکر نمی کردم یک روز به اینجا برسم، خدایا نگاهی، نظری، رحمتی، رحمی،
لطفا لطفا لطفا
“هوالمحبوب”
دیشب خواب سید را می دیدم. چندبار پشت سرهم دقیقا یک خواب. بیرون وسط مرکز شهر با
همان لبخندهای کشدار صدایم می کند، دست تکان می دهد و بعد می آید آغوش می کشد و
با خنده حرف از پیامی که به او دادم می زند. بعد هم انگار قرار است ما با هم گردشی داشته
باشیم کنارش با تحیر از کدام پیام!؟ من پیامی ندادم! با رودربایستی همراهی ش می کنم…
+ خوبی تمام رابطه هام اینه که نهایت تلاشم را کردم. دینی ندارم. غصه از کاستی ندارم و بدی
تمام رابطه هام این بوده که همیشه من ساپورت کردم و دیگران نه!
++ میدونم منتظره من پیام و زنگ بزنم. اما خب شتر در خواب بیند …
“هوالمحجوب”
مطمئن باشید نه کلاس های هر روزی من را از پا درمیاره، نه امتحان و درس من را داغون میکنه!
ولی این سوال مزخرفِ لعنتیِ شما که((کی درس ِت تموم میشه!؟ چرا تموم نمیشه!؟))داره مدام
به جسم من چاقو فرو می کنه. لعنتی به تو چه ربطی داره که تموم میشه یا نه! اصلا تموم بشه
چی به تو می رسه!؟ چه تاثیری تو زندگی تو داره؟!
+ خدایا اندازه نخود هم به اینا شعور ندادی!
“هوالمحبوب”
حتی اگه غم داری، حتی اگه خسته ای، حتی اگه از پرسش های مداوم عصبی شدی. حتی اگه
مشکل انقدر بزرگه که فکر می کنی حل نمیشه و دنیا رو سرت آوار شده و هزار حتی دیگه وقتی
نزدیکات جویا هستن جوری رفتار نکن که فکر کنن مزاحم هستن. اونا هم به اندازه تو غصه ت را
دارن. اونا هم از دست زمانه ای که تو رو به این شرایط رسونده خسته هستن. اونا هم نگرانن
و این نگرانیت را تو تماس ها بروز میدن. اوناهم… همین/. فقط همین
+ درک کردن شرایط سخت نیست، اما مدیریت کردنش سخته!
++ یکی هر روز میگه تو خرده شیشه داری و من هر روز میگم نه! اما رفتارهات…
+++ برای همه ی بیماران دعا کنید. برای بیمار ماهم..
“هوالمحجوب”
قبلترها وقتی هرکس فقط تو مشکلات و غصه هاش بهم رجوع می کرد با خودم می گفتم خدایا
شکر که منُ وسیله ی کم شدن و یا تسکین دهنده درد دیگران قرار دادی. ولی حالا وقتی ازم
استفاده ابزاری میشه. وقتی احساس می کنم قشنگ دارم به عنوان یک آدم خنگ به حساب میام
و در آخر هم با جمله ی توهم به فکر خودت هستی! و یا به خودخواه بودن متهم میشم دلم بدرد
میاد. و انقدر شکسته میشم که احساس می کنم هیچ ارزشی ندارم…
+ خیلی از دست خودم دلگیرم خیلی.
“هوالمحجوب”
می دونی نباید باشی، اما باز دل دل می کنی برای گوشه نگاهی…
+ مزخرفترینم من!
++ زیارت یادتونه؟! به تعویق افتاد… زنده باشمُ کنسل نشه صلوات!
“هوالمحبوب”
نشسته بودن بحث این می کردن که حضرت زینب پوشیه داشته یا نه! یاد اون یارو افتادم که
می پرسید امام زمان زن داره یا نه!؟ حالا ببینم داشته یا نداشته را بدونید چی عایدتون میشه!؟
یعنی الان گیرتون به داشتن یا نداشتن پوشیه و زن داشتن یا نداشتن امام عصرتونه؟!
لعنت به هرچی سطحی نگریه. لعنت…
+ بعضی بحثها اساسش بیهوده س چه برسه موضوعش!
