“هوالمحبوب”
مگر فرقی دارد پشتِ یک لبخند کوله باری از خستگی باشد یا نه ؟!
مگر فرقی دارد پشت قهقهه های سرمستانه ات، غصه ای باشد یا نه؟!
مگر فرقی دارد آرزوهایت بی رنگ شده باشند یا نه!؟
مگر فرقی دارد رویاهایت زنده ولی تاریک باشند یا نه!؟
مگر فرقی دارد تو، در اینجا انتظار کشیده باشی یا نه!؟
مگر فرقی دارد شادی و غصه ات، مشخص باشد یا نه!؟
مگر فرقی دارد … ؟!
بخدا که برای هیچکس، هیچ فرقی ندارد…
پ.ن: حالِ بیشتر از این ناله کردن نداشتم!
پ.ن2: کاش یه قرص بود چندتا تاریخ مشخص از زندگیت را تو مغزت پاک می کرد.
پ.ن3: آخ که چقدر دلم بارون می خواد…
پ.ن4: قیافه هچل هفت و خسته! لبخندِ خنگانه… هیچکس نفهمید اون شب چقدر
خسته بودم…
توضیح: بخاطر تصویر پست موقتِ، البته اگه فراموشی بذاره!!!
بعدا نوشت: تصویر حذف شد :)))