" هوالمحبوب"
در شهر زمزه ای برپا بود .
می گفتند این آخرین سفر اوست!
آنان که سند قلبشان را به نامش مهر کرده بودند در دل نگران بودند.
و آنان که تظاهر بر دوست داشتن می کردند دندان طمّاع خود را تیز.
فرمان رسیده بود هر که در توانش هست در این سفر همراه او… بیشتر »