ارسال شده در 1 شهریور 1397 توسط . . . ماریا . . . در روزمرگی
“هوالمحبوب” داشتم پیاده می شدم و تازه کشف کرده بودم چرا اون چند روز ناراحت بوده. دوبار ازش پرسیده بودم ولی اینبار دیگه راحت گفت چرا. موقع رفتن ناراحت بود که گفته. می گفت توی فضول نمیذاری حرف تو دهن آدم بمونه! منم خندیدم و گفتم کجاشو دیدی… بیشتر »
"هوالمحبوب"
فقط یک قلم می تواند
تمام تراوشات ذهن آدمی
را به نمایش بگذارد . . .
من جوهر قلمم را خرج اینجا می کنم
باشد که رستگار شوم :)
*****************************************
آمدم برای نام و نان بنویسم . . .
دیدم قلم پاکتر و با ارزش تر از آن است
که به نان و نام فروخته شود .
”از نان به قلم رسیدم ، شدم از نون تا قلم"
*****************************************
" کپی برداری بدون اجازه نویسنده و ذکر منبع جایز نیست !"
****************************************
((توضیحات: به غیر از دست خط، همه ی نوشته های این
وبلاگ متعلق به نویسنده وبلاگ می باشد.
در صورت ثبت متنی نام نویسنده حتما قید
خواهد شد.))
***********************************
ارتباط با من:
aznoon.ta.ghalam@gmail.com