“هوالمحبوب”
بنا به دلایلی دوست ندارم فردا برم باغ.
اگرم برم، با علیار چه کنم :( حوصله سر و کله زدن و توجهاتش را ندارم.
پ.ن: احساس میکنم در استخری از فقر شنا میکنم :/ خدا هیچکس و بی پول
نکنه. . . آمین
بعدا نوشت : از این خوشی گذشتم . . .این برای اولین باره که دقیقه نود اعلام برائت
کردم ، فحشاشم خوردم . . . باید تا غروب یک داستان تحویل بدم .
ذهنم یاری نمیکنه .