“هوالمحبوب”
دیشب خواب سید را می دیدم. چندبار پشت سرهم دقیقا یک خواب. بیرون وسط مرکز شهر با
همان لبخندهای کشدار صدایم می کند، دست تکان می دهد و بعد می آید آغوش می کشد و
با خنده حرف از پیامی که به او دادم می زند. بعد هم انگار قرار است ما با هم گردشی داشته
باشیم کنارش با تحیر از کدام پیام!؟ من پیامی ندادم! با رودربایستی همراهی ش می کنم…
+ خوبی تمام رابطه هام اینه که نهایت تلاشم را کردم. دینی ندارم. غصه از کاستی ندارم و بدی
تمام رابطه هام این بوده که همیشه من ساپورت کردم و دیگران نه!
++ میدونم منتظره من پیام و زنگ بزنم. اما خب شتر در خواب بیند …