“هوالمحبوب”
امروز برای یک کاری مدام باید از این کلاس به اون کلاس می رفتم و
سخنرانی میکردم ،
تو این رفت و آمد بعضی رفتارها خیلی زشت بود ! خیلی . . .
کلی از خودم صبر نشون دادم تا آرامشم را حفظ کنم و وظیفه ام را انجام بدم.
ولی یک خانم بدجور روی اعصابم راه می رفت.
رفتارش حرف زدنش .
مثلا از کنارش با سرعت رد شدم با دوستش بود بلند گفت آرام بااااش آرام !
این جمله معمولا برای رام کردن حیوان وحشی استفاده میشه!
و یا وقتی حرف میزدم بعضی ها وسط حرف من می آمدند حرف میزدند
جا داشت همونجا بهشون جمله معروفم را می گفتم !
” بیا یه کشیده محکم به صورت من بزن ولی این کار را نکن ، این کار برای من از کتک زدنم هم
بدتره”
اما سکوت کردم .
یه موضوع را فراموش کردم که بگم دوباره رفتم و گفتم یکی گفت :
- چقدر میای توضیح میدی بس کن دیگه اه
البته ارام گفت ولی من چون وسط حرف زدنهام بودم نتونستم چیزی بگم .
بعد که حرفهام تموم شد گفتم کی بود این جمله- جمله را تکرار کردم- گفت ؟!
همه انکار کردند با اینکه شنیده بودم !
یکی گفت :
- هر کس بود تو به بزرگی خودت ببخش.
آرام گفتم :
من با کسی دعوا ندارم هر کس که گفت باید بفهمه وقتی به کسی وظیفه ای میدن
باید به نحو احسنت انجام بده امیدوارم درکم کنه .
تو همون لحظه همون خانمی که رو اعصابم بودرو به دوستش
انگشت اشارشو آورد بالا سمت راست گیجگاهش چرخوند یعنی من عقل ندارم !
دوباره چیزی نگفتم . . .
اما وقتی امدم خونه اولین کاری که کردم دراز کشیدم و توی ذهنم تمام آن حرکتها
بی تربیتی و بی حرمتی ها را مرور کردم . بعد فکر کردم ایا باید در مقابل این رفتار
حرکتی انجام بدم ؟! جوابشان را بدم ! درواقع من زبان تند و تیزی دارم.
ولی چون صبورم زیاد به روی خودم نمیارم.
بعد دیدم نه اگر قرار باشه جواب بدم جز اینکه حرمت خودم شکسته بشه و شخصیتم
زیر سوال بره و اعصابم خرد بشه هیچ اتفاقی نمیوفته.
و با جوابهای من هم همچین آدمی نه با تربیت میشه و نه متنبه!!
در نتیجه بیخیال شدم .
و اما افراد بی ادب و بی شعور و بی فرهنگ اگر دست من بودند چنان به مشت و لگد
می انداختمشان تا خون بالا بیارند .
اینجور افراد را دیگه نمیتونم باجمله ” فعلشون زشته من باید انسان بودنشون را در نظر بگیر”
خودم را قانع کنم!
نه این افراد را باید له کرد تمام /.