ارسال شده در 4 مرداد 1398 توسط . . . ماریا . . . در روزمرگی
“هوالحبیب”
پنج شنبه ها یک مشت برنج با خودم می برم سرخاکش…میریزم رو سنگِ قبرُ
شروع می کنم به خوندن قرآن تا قرآنم تموم بشه مورچه ها همه ی برنج هارو
بردن. بعضی وقت ها که دیر می کنم حس می کنم مورچه ها با خودشون
میگن: الانه که رقیه بیاد!
فرم در حال بارگذاری ...
"هوالمحبوب"
فقط یک قلم می تواند
تمام تراوشات ذهن آدمی
را به نمایش بگذارد . . .
من جوهر قلمم را خرج اینجا می کنم
باشد که رستگار شوم :)
*****************************************
آمدم برای نام و نان بنویسم . . .
دیدم قلم پاکتر و با ارزش تر از آن است
که به نان و نام فروخته شود .
”از نان به قلم رسیدم ، شدم از نون تا قلم"
*****************************************
" کپی برداری بدون اجازه نویسنده و ذکر منبع جایز نیست !"
****************************************
((توضیحات: به غیر از دست خط، همه ی نوشته های این
وبلاگ متعلق به نویسنده وبلاگ می باشد.
در صورت ثبت متنی نام نویسنده حتما قید
خواهد شد.))
***********************************
ارتباط با من:
aznoon.ta.ghalam@gmail.com