“هوالمحبوب”
اعتراف می کنم وقتی در وبلاگی که خواننده اش هستم نظری میدهم مدام سر میزنم تا
ببینم نویسنده وبلاگ جوابی برای نظرم گذاشته است یا نه !
و اگر جوابی برای نظرم داده نشده باشد و حتی عکس العمل کوچکی هم نبینم .
در کل نظرم کاملا خشک خشک تایید شده باشد .
خیلی خیلی خیلی یک جوری میشوم ! اینکه چه جوری میشوم بماند.
بیشتر شبیه یک جور حس احترام نگذاشتن و یا اهمیت ندادن.
مدتها سعی میکنم هیچ نظری برای آن وبلاگ نگذارم . درست مثل زمانی که از کسی
دلخور میشوم مدتها طرفش نمیروم تا کاملا از دلم پاک شود .
ولی اگر هم دوباره نظری بگذارم یعنی دیگر راهی برای فرار ندارم و آن وبلاگ را همیشه
می خوانم .
به نظر من خواننده آنقدر محترم است که حتی گذاشتن یک لبخند در کامنتها باید جواب
داده شود فرقی هم ندارد .
گاهی میبینم از کوثربلاگی ها یک نظر مثلا سخنی حکیمانه که هیچ ربطی به پستهای من
ندارد گذاشته می شود ، خب چاره ای ندارم جز اینکه در جوابشان یک لبخند بگذارم .
و یا بعضی ها می ایند می نویسند زیبا بود !
خب دقیقا چی زیبا بود ؟!
گاهی حتی روی پستهایی که من در آن کلی شیون و ناله نوشته ام می نویسند قشنگ بود !
مثل این می ماند کسی در کنارت های های گریه کند و تو به او برسی و بگویی وای چقدر
قشنگ اشک می ریزی !!!!!!!!
خب عزیز من نظردهی خیلی سخت نیست درست مثل حرف زدن عادی است ! ترس هم ندارد