معمولا اون خونه ها برای ادم خاطرات خوبی ندلشته که این حس رو به وجود میاره. من م با بعضی خانه همینگونه م. و رفتن بهش هم لازمه یعنی نمی شه نرفت.
_____
پاسخ قلم :
برای منم همینطوره ارغوان نمی تونم نرم. اما رفتنی هم حالم را بد میکنه آزارم میده
فرم در حال بارگذاری ...
"هوالمحبوب"
فقط یک قلم می تواند
تمام تراوشات ذهن آدمی
را به نمایش بگذارد . . .
من جوهر قلمم را خرج اینجا می کنم
باشد که رستگار شوم :)
*****************************************
آمدم برای نام و نان بنویسم . . .
دیدم قلم پاکتر و با ارزش تر از آن است
که به نان و نام فروخته شود .
”از نان به قلم رسیدم ، شدم از نون تا قلم"
*****************************************
" کپی برداری بدون اجازه نویسنده و ذکر منبع جایز نیست !"
****************************************
((توضیحات: به غیر از دست خط، همه ی نوشته های این
وبلاگ متعلق به نویسنده وبلاگ می باشد.
در صورت ثبت متنی نام نویسنده حتما قید
خواهد شد.))
***********************************
ارتباط با من:
aznoon.ta.ghalam@gmail.com
بعضی جاها اینطورین!!!
نمی دونم چرا ولی حس زندان دارم!!!
_____
پاسخ قلم:
بله دقیقا. من فکر میکنم بخاطر خود افراد یعنی صاحب خانه و اعتقاداتشونه
من خونه دوستان لاییک اصلا نميتونم طاقت بیارم بنظرم بخاطر اغتقاداتشون