“هوالمحبوب”
خیلی بد است کسی از دور، یعنی خارج از زندگی تو بنشیند پا روی پا بگذارد با
خیال راحت بگوید چرا اینکار را نمیکنی چرا انکار را نمیکنی.
با خودم میگویم فلانی! یعنی خود تو از من بیشتر وارد جزئیات زندگیم هستی که اینطور نسخه میپیچانی.
بله!
منم اگر خارج از دور بنشینم و با خيال راحت دست روی سینه ام بگذارم و همچون
عاقلان شروع کنم به نقد زندگی یک شخص قطعا خودم را دانا خواهم دانست.
اما!
اما یاد بگیریم کسی که در زندگی خود غرق است توانایی تکان خوردن هم ندارد
یعنی همه راه ها را رفته مگر چند راه که به عقل خود نرسیده باشد که آن هم
بعید است.
آدمی در موقيت های نیاز و حساس خیلی وقتها هوشش چندبرابر میشود تا
خودش را از منجلاب بیرون بکشد حالا اینکه برخی مسیر را اشتباه میروند و یا
کم میاورند قضیه دیگری است.
یاد بگیریم در مورد زندگی دیگران انقدر راحت نظر ندهيم.
انقدر سطحی برخورد نکنیم.بدون اینکه خود شخص درخواست کمک کند سریع
خودمان را وسط گود نیاندازیم.
آنکه گفته تو مو میبینی من پیچش مو، مصداق همین است.