“هوالمحجوب”
پیغام فرستاد که فردا بین کلاس اگر زمانی هست در فضای سبز محوطه بنشینیم
یک ساعتی هم ازم وقت خواست! یعنی خواست یک ساعت وقتم خالی باشد !
آنوقت می گوید هدفش از این دیدار ، دادن چادرم است !!!!
خنــــــــــــگ نیــــــــــستم !
باید زره بپوشم !
فردا یکی خواهد آمد کُلِ درد ها و نگرانی هایش را از کولش باز کند و بندازد به
دوشِ من !
بعد هم توقع دارد من تمام افکارش را آنالیز کنمُ حلش کنم . بدونِ دردسر !!!
هرچی عشقه بانگینش،هرچی خوبه بهترینش،آسمونها با زمینش،غم دنیاکمترینش،ازخوشی هابیشترینش همه تقدیم تو باد
;)