“هوالمحبوب”
نمی دانم دقیقا مشکل کجاست!؟ تا اندازه سرِ سوزن به زندگیت امید برمیگرده یهو این
اوستاکریم میزنه هرچی مهره هست داغون می کنه… انصافا یکجا اشتباست بگو!
دیگه چرا اینطوری ناجور بهم می زنی آخه!؟
+ شروع یک دوره سخت! دلهره جدید. فکر، اضطراب… درسته قرار نیست اینجا گهواره
آرامش باشه و یا یک دریای آرام بدون تلاطم باشه! اما انصافا نگاه کن! من انقدر تو
این گهواره تکون خوردم که به سرگیجه و در نهایت بالا آوردن رسیدم! تازه دریامم انقدر
تلاطم داشته کشتیم غرق شده. همین الانشم روی یک تکه چوب شناورم.
++ قهر کنم باهات؟!