“هوالمحبوب”
هر وقت بهش هدیه بدم، چشم هاش می خنده.. اصلا خنده های چشم اون بود که
دیگه خنده را محصور به لب ندونستم.
اون دو تا چشم تیله ای برق می زنه.
دندون های ردیفش مشخص میشه…
قبل از باز کردن هدیه، می بوستش. می ذاره روی چشماش. این عادتشه. می خواد بگه
چقدر براش با ارزشه. بعد هم شروع می کنه قربون صدقه رفتن و دعا کردن برای عاقبت
بخیری.
+ خدا این برق چشم ها را ازمون نگیره.