“هوالمحبوب”
بحث از رُک گویی شد ، پرسیدم : من هم رُک هستم ؟!
توقع شنیدن جواب آری را نداشتم . پشت بندش هم گفتند کم نه !
با تعجب و پژمرده گی گفتم : من خیلی وقتها ملاحظه میکنم ! یکی اشان خندید و گفت :
یاخدا حالا مراعات میکنی !!!
به فکر فرو رفتم .
راستش این روزها و یا شایداین چند ماه اخیر متوجه شده ام که دیگر حوصله مقدمه چینی و
پازل گذاری برای رساندن مقصودم ندارم و سریع می روم سرِ اصلا مطلب .
موقعیت هایی پیش می آید که احساس میکنم اگر صریح منظورم را نرسانم به مخاطبم ظلم
کرده ام .
در نظر دهی ها سریع نظرم را بدون ترس میگویم و گاهی حتی فرد را که دقیقا در آن موقعیت
نادرست قرارگرفته هشدار میدهم .
اما اینکه بخواهم با رُک گویی ام کسی را ازار داده باشم ، نه !
به هیچ عنوان !
البته تا آنجایی که تلاش میکنم و سعی دارم از اینکه کسی ازرده شود جلوگیری میکنم .
بعضاً حتی به شخصیت ها هم نگاه میکنم و بعد حرفهایم را میزنم.
اما اینکه بعضی ها از من نظر میخواهند و توقع دارند من محافظه گرانه نظرم را بدهم و حرفم
را آرام و پیوسته و پر از مقدمه چینی بگویم سخت در اشتباه اند .
من عقیده دارم وقتی خودم از کسی تقاضا دارم در مورد موضوعی از من نظر بدهد یعنی این
اجازه را میدهم که هر طور تمایل دارد حرفهایش را بزند ، باید توقع هر نوع نظری را داشته باشم
حتی تند و سخت .
شخصیتم فوق العاده در حالِ تغییر است . احساس میکنم تعارفات را کنار گذاشته ام .
اما هنوز وجدانم هشداری از بیراهه رفتن نداده است !