“هوالمحبوب”
بوی نمِ بارانُ شکوفه های حیاطُ صدای آواز شادمانه پرنده ای که نامش را نمیدانم
یک حس مرموز در وجودم ایجاد می کند .
حسی تناقضِ در وجودم در این سال و یا سال های دیگر . . . !
گاهی برایم صحنه عوض میشود و پرت میشوم در سال های شیرینی که گذشته است
و گاهی دوباره از همان سالِ شیرین کشیده میشوم در این سال .
این تناقض ها یک چیزِ تلخ دارند و آن هم آسوده خاطری که در سال های شیرین
بود ، شیرینیِ سال را درست میکرد .
ولی این بزرگی و تفکر ، این دغدغه ها ،شیرینی سالِ جدید را که نمی سازند هیچ بلکه
حتی گاهی تلخی را هم قاطی اش میکند.
اینکه بعضی ها میگویند دوست دارند به کودکی هایشان و گذشته اشان برگردند
به این دلیل نیست که آن موقع در گل و بلبل سر میکردند نه، صرفا تنها آن آسودگی و
فراقِ بال آن زمان بود که همه دوست دارند برگردند وگرنه آن دوره حلوا خیرات نمی کنند.