“هوالمحبوب”
بوی نمِ بارانُ شکوفه های حیاطُ صدای آواز شادمانه پرنده ای که نامش را نمیدانم
یک حس مرموز در وجودم ایجاد می کند .
حسی تناقضِ در وجودم در این سال و یا سال های دیگر . . . !
گاهی برایم صحنه عوض میشود و پرت میشوم در سال های شیرینی که گذشته است
و گاهی دوباره از همان سالِ شیرین کشیده میشوم در این سال .
این تناقض ها یک چیزِ تلخ دارند و آن هم آسوده خاطری که در سال های شیرین
بود ، شیرینیِ سال را درست میکرد .
ولی این بزرگی و تفکر ، این دغدغه ها ،شیرینی سالِ جدید را که نمی سازند هیچ بلکه
حتی گاهی تلخی را هم قاطی اش میکند.
اینکه بعضی ها میگویند دوست دارند به کودکی هایشان و گذشته اشان برگردند
به این دلیل نیست که آن موقع در گل و بلبل سر میکردند نه، صرفا تنها آن آسودگی و
فراقِ بال آن زمان بود که همه دوست دارند برگردند وگرنه آن دوره حلوا خیرات نمی کنند.
ماریا من رو یاد شعر بچگی هام انداختی با عنوان پستت ممنونم بابت این حس خووووب
______
پاسخ قلم :
همیشه حس های خوب خوب داشته باشی قندکم :))))