“هوالمحبوب”
آمده بود ملاقات و موهایش تا به کمرش از روسری اش بیرون بود . . .
اینکه در چه وضعیتی و تیپی بود اصلا برایم مهم نبود !
مهم آن موهایش بود !!!!
هرچقدر فکر میکردم با خودم میگفتم خدایا من تنها این شخص را دو ماه
کمتر دیده ام چطور در عرض یک ماه و اندی موهای تا به گردنش انقدر
رشد کرده و به کمرش رسیده ! آن هم مثل یال اسب لخت کرده و از روسری اش
افشان بیرون ریخته !
پس از اندی تفکر گمان کردم موی مصنوعی اضافه کرده است و بعدترش یافتم
که خدای من” اکستنشن ” نموده اند !
اُه مای گاد ! :)
تا دختر نازنازی را دید به سمتش رفت و ناخن های جدید کاشته شده اش را
نگاه کرد !
یا من خانم نیستم یا بقیه آنرمال اند !!!
اینهمه مواد تصنعی در وجودشان جا داده اند و احساس زیبایی میکنند
من جای آقایان باشم یک سر ناخن هم به طرفشان نمیروم اَه عروسکهای
انسان نما :(
زیبایی خیلی خوب است خیلی ! ولی نه در هر شرایطی . . .