“هوالمحجوب”
نگاهم میکرد ، ریز لبخند میزد و میخندید !
پرسیدم چرا اینطور نگاهم می کنی ؟؟؟
گفت : هرچقدر هم بزرگ و بزرگتر بشی بانمکتر میشی و نمکی می مونی !!!
****
اعصابم را خرد کرد ، با خنده گفتم :
میام میزنمتا . . .
گفت :
بخوای هم نمی تونی دلت نمیاد. . .
****