“هوالمحجوب”
اوایل که همه غُر و دلتنگی بغل کردن و دست دادن داشتن با خودم می گفتم چقدر لوس!
چند صباحی دست و بغل نباشه، مرگ که نیست!
اما حالا خودم…
دلم برای بوسیدن پیشونی مام بزرگه تنگ شده
برای بغل کردن محکم مامان و گرفتن دستاش
برای پیشونی رو پیشونی گذاشتن بابا
برای ماچ بارون کردن بچه ها
چه موجودات عجیبی هستیم. حتی ذره بینی ترین تماس های عادی بدنی هم برای حیاتمون
لازمه…