“هوالمحجوب”
چند روزی حیاط پشتی مهمان دارد ، یک سگ پشمالوی بامزه که انقدر لوس است
و طاقت تنهایی ندارد مدام مقابل درب ساختمان صدا در میاورد تا کسی برود سراغش
خودش را انقدر به اینور و آنور مالیده که حسابی کثیف شده موهایش بُرِس نخورده :
دلم میخواست نازش کنم ، اما ترس از کثیفی و نجاست اجازه نداد . . .
فقط با لذت نگاهش کردم .