“هوالمحبوب”
چشمانی که تا صبح بیداری کشیده اند ، تابِ برق زدن ندارند .
گوشی همراه صبح زود به صدا در می آید و آن ذره خوابی هم که نیاز بدنت بود
با دیدنِ خورشید در آسمان می پرد .
چون میت دراز به دراز سعی بر خواب کردن خودت داری ولی تلاشت بی ثمر
است .
دوباره گوشی به صدا در می اید .
با همین وضعِ نابه سامان دعوت می شوی به یک جشن .
برای غارنشینی که در لاکِ خود زندگی می کند این حجم از مهمانی قابل هضم نیست
تلاش می کند بهانه ای بتراشد و نرود ولی دست رو شده اجازه نمی دهد .