“هوالمحبوب”
خواب دیدم با همون لباس فرم مدرسه کنار خیابان ایستادم و یه پسر بچه میخواست
از خیابان رد بشه و یه خانم با ماشین خیلی خفیف زد بهش و بی تفاوت به راهش ادامه
داد عصبانی رفتم دستمو روی ماشین کوبیدم و گفتم حواست کجاست کم مونده بود طفل
معصوم و له کنی بعدشم میری . . . خیلی ریلکس گفت عه حواسم نبود !
پسربچه را که از خیابان رد کردم و امدم اینور خیابان دیدم دوستای دوره دبیرستان توی
فضای سبز منتظر منن و غر میزنن بابا کجایی دیر شد! احساس میکردم امتحانات پایان
ترم بود انگار تمام امتحانا تمام شده بود و طبق روال همیشگی همه داشتیم میرفتیم در در
کنیم .
رفتیم خونه یکی از دوستا و کسی جز ما تو خونه نبود من طبق معمول اون موقع ها یه اهنگ
گذاشتم و شروع کردم به شوخی با بقیه و بگو بخند . . .
این خواب خوابِ خوب نبود کابوس بود انتهاش خودش را نشان داد حتی موقع خواب از اول
هم حس خوبی نداشتم و همه یه جوری بودن .
افکار روزم روی خوابمم تاثیر گذاشته و همه اش کابوس میبینم . . .
میشه لطفا برام دعا کنید ؟!