“هوالمحجوب”
تو ونک یک پسربچه ای بود خرگوش می فروخت… از این خرگوش های مینیاتوریِ ناااااز
هی وسوسه می شدم یکی بخرم. ولی ترس از مرگش اجازه نداد. یکی دیگه از دلایلا این
بود که از بچگی گفتن خرگوش نحسِ! البته که نمیشه این خرافه را پذیرفت. اما خب از
آنجایی که خرگوش از حیوانات مسخ شده س. فلذا اندکی درونمان با یادآوری آن متزلزل
می شود! :/
+ با این درونِ مزخرفمون…
خرگوش، مسخ؟
تا حالا نشنیدم.
توی کتابی خوندم که هر کی مسخ شده و قرآن ازش گفته چند روز بعد مرده.