“هوالمحجوب”
خیلی وقت بود با تنی کرخت از خواب بیدار نشده بودم . انگار دوباره خوابهای عجیب
سراغم آمده . . .
شب گذشته را تا صبح در خواب گریه کردم .
حوصله ی تعریف کردن خواب مزخرفم را ندارم . فقط امروز صبح برای اولین بار آرزو
کردم دیگر خواب نبینم . . .
تنی کرخت خیلی تعبیر خوبیه برای من… آخه من خیلی وقت با همین حالت از خواب بیدار میشم !
خیلی بده … :/