“هوالمحبوب”
چند وقتی بود که با کتاب دزیره مشغول بودم .
کتابی که زندگیِ دزیره نامزد سابق ناپلئون بنارات را روایت می کرد .
راستش در این چند وقت فقط با ترسیم این کتاب در ذهن اوقات
گذراندم .
متاسفانه شدیدا همزاد پنداری می کنم و صادقانه بگویم وقتی دزیره
وارد آن سالن شد و با دیدن ناپلئون در کنار زنی دیگر . . . یک
جورایی انگار به قلب من هم خنجر زدن (خنده) !
واقعا این قسمت کتاب خیلی بد بغض را نشاند در گلویم . . .
پ.ن: کتاب دوست داشتنی هستش . . .