“هوالمحبوب”
زنگ زده با ذوق میگه: +خاله ریما و حسام آمدن بیا اینجا!
میگم: -صدات چرا گرفته مریض شدی؟!
لوس میشه و صداشو آروم تر میکنه: +آره خاله جون.مریض شدم.
- دکتر رفتی؟! قرص می خوری؟!
با تحکم و تاکید: + قرص چیه خالـــــه من شــــــربت می خورم.
بعد با ذوق: + خالـــه امروز هم تعطیلم فردا هم تعطیلم تازشم اونسری- منظورش هفته ی پیش-
هم همینطوری بودم!
می خندم. از تهِ دل.
+ به گروهِ منتظرانِ آمدن روزهای تعطیل خوش اومدی وروجک. تازه اول راهه، پیش دبستانی
که ذوق نداره بذار بری بالاتر آنوقت روزهای تعطیل برات شاهانه تر میشه :)))