“هوالمحجوب”
” ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی . . .
می خواست شلوار سفیدش را با چادر بپوشاند ، خوش حالم که نگذاشتم :)
وگرنه تصویرم قشنگی نداشت . . .
سوم راهنمایی آخرین شلوار سفیدی بود که پوشیدم !
چقدر این ریسک کردن هایت را دوست دارم سید !
iloveusomuch
****
وقتی دو دیوانه کنارهم بیافتند نتیجه پول خرج کردنشان می شود این :
جغدهای دوست داشتنی :)))
***
خدایا برای داشتن دوستانی که عِطر تورا برایم می آورند شُکر
وقتی خوشی ، وقتی اذان به گوشت میرسد وقتی در دوقدمی
مسجدی ، یک نماز رهگذری هم میتواند جانانه باشد !
مخصوصا اگر بعد از مدتها در کنار دوستِ قدیمی ات باشی
بیشتر میچسبد .
تُف به ریا ! :
کاش خانم نبودیم تا بعد از خواندن نماز از همان ساعت هفت که
خارج شدیم ، دوتایی در آن هوای خوب قدم میزدیم . . .
دست در دست هم میگذاشتیم یادی از خاطرات شیرین باهم بودنمان
میکردیم .
کاش کنار همان چرخِ لبوفروشی که موزیک های جانانه قدیمی پخش
میکند می ایستادیم ولبویی میخوردیم خوش خوشانمان را بیشتر
میکردیم .
ای کاش انقدر از من دور نبودی . . .
کاش هر وقت که دلم تو را میخواست کنارم بودی . . .