“هوالمحبوب”
چند سالِ پیش همینجا اعتراف کردم که چقدر از فراموش شدن می ترسم و فکر
اینکه در یادِ کسایی که دوستشون دارم حذف بشم نگرانم می کنه، اما حالا اومدم
بگم که؛
دیگه برام مهم نیست که توی یادی باشم یا اصلا فراموش بشم.
نمی دونم این خوبه یا بد. ولی هرچیزی که هست برای من سکون میاره و من
از این سکون راضی َم.
اممم به خیالم هروقت آدمی رضایت داشته باشه و حس خوبی بهش دست بده
تا زمانی که ضرری برای بقیه نداشته باشه، یعنی خوبه و میشه بهش اتکا کرد.
+ دارم دونه به دونه ی تغییرات جدید توم حس می کنم. فهم این جریان هم توام
با نگرانی و ترسه! :)