“هوالشافی”
خیلی سخت است بین خودی هایت غریب باشی .
مثل خانواده یا دوستان و یا کسانی که مدعی هستند که کنارت هستند . . .
مصداق این غربت را می شود در همین زمان غیبت و نبود ولی عصر گذاشت
اما بیشتر این احساس غربت را من با دیدن ادواردو حس میکنم
اینکه مسیرت با خاندانت فرق کند اینکه نپذیرنت اینکه مخفی ات کنند
اینکه زندانی ات کنند اینکه به مرگت هم راضی شوند . . .
نمی دانم هر چه هست با دیدنش دلم میلرزد و برای غربتش اشک در چشمانم
جمع می شود .
شاید اگر من جای او بودم با افتخار این ثروت بزرگ را به عنوان ارث میپذیرفتم و با
چنگ و دندان حفظش میکردم .
فکرش هم برایم سخت است اینکه از تمام آن لذت و بزرگی رسم و نام کشور
بگذری و مسیر خودت را بگیری . . . یعنی می شود !!!
دلم از همین خواستن ها رفتن ها می خواهد ، دلم میخواهد بفهمم ، این فهم
در رگ و خونم رخنه کند .
دلم نمی خواهد کور کورانه بگویم مسلمانم و شیعه ام از تقلید متنفرم .
از اینکه بر پیشناییَم مُهر کنند که چون از پدر و مادری با این مذهب و دین
بدنیا آمده ام من هم بر همان پایه ام ترس دارم !!!