“هوالشافی”
من از آن دسته آدم هایی هستم که تا به مرگ نرسم پایم را در مطب نمی گذارم !
حالا دوباره سرگیجه هایم شروع شده و اطمینان دارم که از کمبود ویتامین است و
مخصوصا اینکه دوباره ریزش مو پیدا کرده ام و موهای عزیزم دسته دسته از من خداحافظی
میکنند و دستشان را به بُرِس می دهند و می روند :/
سهل انگار شده ام اگر همان دو آمپول را تزریق میکردم این اتفاق نمی افتاد!
انقدر دست دست کردم که تاریخ انقضایشانرسید !
آمپول های گاوی بیچاره !!!
نمیدانم تا بحال آمپول ویتامین تزریق کرده اید یا نه !
اولین بار دکترجان برایم تجویز کرد وقتی برای تزریقش پیش همان آدم همیشگی رفتم
پرسیدم که مطءنید سوزن این آمپول باید به همین کلفتی باشد ! گفت : بله
لبخندی زدم و در حین آماده شدن گفتم : پس لطفا فکر کنید که به خواهر خودتان دارید تزریق
میکنید !خندید و گفت نگران نباش خانم فلانی تا بحال کدام آمپول را برایت بد زده ام !
راست میگفت بنده خدا یکبار چهارتا در یک زمان بود خیلی خوب تزریق کرد برعکس خواهرم !
وقتی آمپولی دستش میدادم چنان تزریق میکرد که بعد از تزریق میگفتم : مگر دشمنت زیر
دستت بودچه طرز زدن است او هم میخندید و میگفت بیخیال یک سوزن است دیگر :/
مخصوصا وقتی مسافرت میخواستم بروم خواهر برایم از بیمارستان دو تا آمپول میاورد تا حالت
تهوع نداشته باشم بدن من بورد میشد و سوزن ها دارت خواهر ! نمیدانم این شیوه چَکُشی را
چه کسی اختراع کرده هر که است سه نقطه !!!!