“هوالمحبوب”
*
هزاربار شعر تازه میاد تو ذهنم، اما برای هزارمین بار همون لحظه خفه ش می کنم!
و یادداشتش نمی کنم..
**
گذشتم! گذشت… بهتر از تحمیله؟! نه؟!
***
از یه غده ی سرطانی رها شدم. حس کسی را دارم که از مرگ نجات پیدا کرده و
معجزه وار شفا گرفته..
فقط کمی ضعیف مانده که امیدوارم همت وار رهاش کنم…
****
سال پیش همین موقع از اعتکاف برگشته بودم و با همه عالم غریبه.. اما حالا !!!
سلام
سال عیدتون مبارک