“هوالمحبوب”
دوباره می سازمت . . .
فقط تو را به خدایت نبش قبر نکن
بگذار از نو بسازمت
مثل گذشته مثل تمام شدن های کور . . .
مثل رویاهای دور ، مثل نبودن ها
بگذار از نو بسازمت
بگذار هر دو فکر کنیم تازه متولد شدیم
رها کن گذشته ای را که تمام شد
رها کن زخمی را که فراموش شده بود. . .
بگذار نفس بکشم ، نداشته های دوست داشتنی ام را
به رخم نکش …
این همان است با تمام واقعیت ها ، کنار بیا
جسمم را خسته نکن . . .
تو خودت تمام شدی مردی جسمم را نکش
بگذر , بگذر قبل از اینکه نابودم کنی
من ؛ منِ گذشته نیستم به دبدبه و کبکبه ام نگاه
نکن . . . با یه تکان فرو میریزم
لعنت به گذشته های دور , لعنت به خاطرات زنده
از نو می سازمت صبر داشته باش ، صبر داشته باش
درست می شویم هر دو … هم تو هم جسم نیمه جانم
درست می شویم . . .
توکلتُ علی الله