“هوالمحبوب”
از “هوالمحبوب” متنم میشه پی برد حالم بهتره سبک ترم ، انگار با دلداری های خودم و
اشک هایی که ریختم آروم تر شدم هرچند این آرام ها مداوم نبوده .
خواهری توی تلگرام عکس های حسام الدین را فرستاده منم براش چندتا استیکر ای جان
و قلب فرستادم ، بدون مقدمه گلایه کرد :
- هیچکدومتون نمیگید عکس حسام و بفرست !
فقط گفتم مگه برای بقیه همچین درخواستی داشتم !؟ خیلی گلایه میکنه احساس میکنم
حساس شده و نیاز داره بهش توجه بشه ، نمیدونم ! خیلی بده آدم نسبت به خواهرش
حس خاصی نداشته باشه، نه؟؟؟!!! به نظرم تلخه . . .
گاهی که دلم عجیب میگیره و واقعا از اطرافیان ناامید میشم دلم میخواد بچرخم توی
فضای مجازی یک غریبه پیدا کنم و بیخود و بی جهت براش حرف بزنم و تمام دق و دلی
هامو بریزم بیرون . . .
دوست از شمال برگشته ، فردا میرم و میبینمش :)
پ.ن1: تو آن بلای قشنگی که آمدی به سرم …
پ.ن2: ممنون میشم بدونِ قضاوت من و بخونید !!!