“هوالمحبوب”
قشنگ جلوی چشمانم شکمم جر خورد! تا حدی که می توانستم از وسط بازش کنم!
البته لب مرز بود شادی بزرگم در آن لحظه این بود که خداروشکر تا آخر بریده نشده
وگرنه هرچه آن تو بود میریخت بیرون!!!
فقط نمی دانم چرا خونریزی نداشت! فقط سوزش بود…
پ.ن: بریده شدن شکم را در خواب نچشیده بودیم که چشیدیم!!!