“هوالمحبوب”
از اول ماه رمضون غصه ی رسیدن این شب های قدر را داشتم. شبهایی که قرار بود
بین جمعی که خوب و بد در حال مناجات و صدا کردنش بودن، روحتُ نوازش بدی
و یادش بیاری که باید بره سراغ کی و درِ خونه ی کیو بزنه.
برخلاف محرم ها که برای شرکت تو عزاداری جمعی حساس نبودم. هرگز دلم نخواست
شب های قدر را تنها و با تلوزیون تموم کنم.
حالا این شب ها رسیدن. در به در دنبال جایی هستم که اونجا سحرشون کنم. پرسون
پرسون دارم دَر مسجدهای مختلف را می زنم و توی دلم نگرانم. نگران از دست دادن
این شب ها…