“هوالمحبوب”
تا قطار اولین گازش را داد و شروع به حرکت کرد، صدای خش خش باز شدن خوراکی ها بلند شد!
بعد هم اسانس انواع خوراکی ها فضای واگن را گرفت… همه با ولع شروع کردن به خوردن.
وقتی هم خوراکی ها تمام شد نشستن به نگاه کردن گوشی همراه! این خیلی بدِ که وقت گذراندن
ما تو مسیر مخصوصا در قطار فقط صرف خوردن بشه… توی اون لحظه داشتم افسوس می خوردم
که کاش به جای این حرکت. بجای خوردن و گوشی همراه. همه دستشان کتاب بود. اصلا در کنار
خواندن و مطالعه خوراکی هم بخورن! چه اشکالی داره؟!
****
هیچوقت نتونستم خودم را قانع کنم تو مکان عمومی خوراکی بودار بخورم. خیلی وقتها پیش آمده
بخاطر کسری وقت غذا نخوردم از گشنگی هلاک شدم ولی نه توی تاکسی و نه توی قطاری که یک
عده ادم دیگه نشسته باشن شروع به خوردن کردم و بوی غذا توی همه جا پخش کرده باشم…
مگر اینکه پاشم به دونه دونه آدم ها تعارف کنم :/
+ چطوری از گلوتون پایین میره!!!؟؟؟