ارسال شده در 6 آبان 1396 توسط . . . ماریا . . . در روزمرگی
“هوالمحبوب”
شیشه ی قبح شکسته! هوا بوی تعفن می دهد…
دیگر چشم طالبِ نگاه نیست، گوش صدا نمی خواهد!
رمقی برای قدم زدن نمانده. ذهن جوابی برای این همه تغییر ندارد!
باید کوچ کرد…
شهر انگار دیگر برای ما نیست!
فرم در حال بارگذاری ...
"هوالمحبوب"
فقط یک قلم می تواند
تمام تراوشات ذهن آدمی
را به نمایش بگذارد . . .
من جوهر قلمم را خرج اینجا می کنم
باشد که رستگار شوم :)
*****************************************
آمدم برای نام و نان بنویسم . . .
دیدم قلم پاکتر و با ارزش تر از آن است
که به نان و نام فروخته شود .
”از نان به قلم رسیدم ، شدم از نون تا قلم"
*****************************************
" کپی برداری بدون اجازه نویسنده و ذکر منبع جایز نیست !"
****************************************
((توضیحات: به غیر از دست خط، همه ی نوشته های این
وبلاگ متعلق به نویسنده وبلاگ می باشد.
در صورت ثبت متنی نام نویسنده حتما قید
خواهد شد.))
***********************************
ارتباط با من:
aznoon.ta.ghalam@gmail.com